در این روز رژیم منفور پهلوى طرحى را به اجرا درآوردکه به موجب آن مىبایست بانوان جامعه پوشش اسلامى را کنار بگذارند؛ چرا که زن، به عنوان نیمى از پیکر جامعه وتربیت کننده نسل آینده، مادام که در سنگر چادر و در حجاب تقواست، استعمارگر به او دست نمىیابد.
تا زمانى کهحجاب همچون سپرى در اختیار زن مسلمان ایرانى است، چنگال توطئههاى ضد انسانى، به وى نمىرسد و تاهنگامى که حجاب چونان دژى مستحکم و نفوذ ناپذیر و وسیع، زن را در میان خود دارد، وزش هواى آلوده واسارتزاى غرب بدو نمىرسد.
پس چه باید کرد؟ این سنگر عظیم را باید خراب نمود.
حجاب را باید با تبلیغات،»زندان« نامید.
پوشش اسلامى را باید تحقیر کرد.
سیل اهانت را باید به طرف این سنگر حافظ ارزشهاى زن رهاساخت، تا دیگر، توانایى زندگى در آن را نداشته باشد.
استعمار و ترویج بىبند و بارى
یکى از شیوههایى که نظامهاى طاغوتى و استعمارى همواره مورد استفاده قرار مىدهند، ترویج بىبند و بارى وشهوترانى در بین مردم و بخصوص نسل جوان است، زیرا وقتى قشر جوان در یک اجتماع بىبند و بارى و هوسرانىخو کند، روح و فکر او تخدیر شده از حرکت باز مىایستد و لذا هرگز نمىتواند براى دفاع از حق خود و پاسدارى ازحریم شرف و انسانیت در برابر بیگانگان به پاخیزد.
یکى از زمینههاى بسیار مساعد براى سوق دادن نسل جوان به سوى بىبند و بارى وجود میل و غریزه نیرومند جنسىاست، میل جنسى که به اقتضاى حکمت خداوندى در وجود انسان براى بقاى نسل او نهاده شده است در دورانجوانى، از قدرت زیادى برخوردار است و لذا کنترل و مهار کردن آن نیز مشکل است.
در جوامعى که داراى نظامهاىغیر انسانى و طاغوتى هستند، صاحبان قدرت براى این که بتوانند با خیال آسوده بر مردم حکومت کنند از این میلغریزى حداکثر سوء استفاده را مىنمایند تا با سوق دادن مردم به سوى شهوترانى، آنها را در لجنزار شهوات غوطهورسازند، و زمینه را براى بهرهکشى از آنها فراهم آورند.
مهار نکردن این میل در دوران جوانى سبب مىشود فعالترین و پرثمرترین دوران زندگى به این میل اختصاص یابد وفرصت طلائى جوانى به رایگان از دست خارج شود.
با توجه به این اصل است که استعمار در هر کشورى که گام نهاده،بىبند و بارى، هرزگى و شهوتپرستى را نیز با خود به ارمغان برده است.
نگاهى به تاریخ استعمار در قرون اخیر این نکته را به اثبات مىرساند و در این باره اسناد و مدارک فراوانى موجود استکه اهداف پلید آنها را در اشاعه فساد در بین جوانان آشکار مىسازد، و پیاده کردن این برنامه استعمارى توسطرضاخان، در راستاى چنین اهدافى صورت گرفت.
امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) در ایام کودکی بیمار شدند و پیامبر اکرم(ص)به همراه برخی از صحابه از آنان عیادت نمودند و آن گاه پیامبر(ص)به پدرشان حضرت علی(ع) فرمود:اگر برای بهبودی آنان نذری نمایی،امید است خداوند سبحان زودتر شفا عنایت کند.
حضرت علی(ع)گفت:ای رسول خدا(ص)!برای شفای آن دو نذر می کنم که سه روز روزه شکر به جای آورم.حضرت فاطمه زهرا(س)و خدمت کارش فضه نیز به مانند حضرت علی(ع) نذر کردند .
چند روزی نگذشت که دو ریحانه رسول خدا(ص) شفا یافتندو حضرت علی(ع)و همسرش فاطمه زهرا(س)قصد کردند که به نذ رشان وفا کرده و سه روز روزه شکر بگیرند .
در آن زمان وضع مادی اکثر مسلمانان، به ویژه خانواده حضرت علی(ع)بسیار پایین بود و به سختی می گذشت.
بدین لحاظ آن حضرت ناچار گردید،از شمعون بن حار یای یهودی، مقداری جو قرض کند و آن را پس از آسیاب کردن،برای پخت نان استفاده کند و یا به روایتی دیگر،برای شمعون یهودی مقداری پشم ریسید و اجرت آن را،سه من جو در یافت کرد.
فاطمه زهرا(س)،آن جو را آسیاب کرد و به سه بخش تقسیم نمود و هر بخشی را برای افطاری یک روز جدا کرد و سپس آن ها را در سه روز متوالی نان پخت.
ادامه مطلب ...
پس از فتح مکه معظمه و طائف و مسلمان شدن اهالی یمن و عمان،تقریباً تمامی مناطق جزیرة العرب در پوشش نظام اسلامی و حکومت توحیدی پیامبر اکرم(ص) قرار گرفت.
اما در این منطقه بزرگ عربی، اقوام، قبایل و طوایفی بودند که هنوز در برابر اسلام، تسلیم نشده و یا حتی دشمنی و فتنه انگیزی می کردند.
منطقه نجران، که در حد فاصل حجاز و یمن قرار دارد، در عصر پیامبر(ص)،تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که مسیحیان مقیم آن،با پشتیبانی های کشور های مسیحی شاخ و شمال آفریقا و قیصر روم، ادامه حیات می دادند.
پیامبر(ص)برای بزرگان این منطقه نامه هایی ارسال کرد و آنان را به پذیرش دین اسلام و یا پرداخت جزیه[مالیات ویژه اهل کتاب] فرا خواند.
سران مسیحی نجران درباره نامه پیامبر(ص) به مشورت پرداخته و با افراد زیادی در این باره گفتگو کردند. ولی به خاطر تبلیغات و فضای ویژه مسیحیان در آن منطقه،آنان هیچ یک از پیشنهادهای رسول خدا(ص) را نپذیرفتند و برای رفع این معضل،سه تن از بزرگان نجران، یعنی:ابو حارثةبن علقمه[اسقف اعظم نجران و نماینده رسمی کلیسای روم در حجاز]،عبدالمسیح بن شرحبیل معروف به عاقب[پیشوای اهالی این منطقه]و اهتم [یاایهم]بن نعمان معروف به سید[شخصی کهنسال و ریش سفیدو مورد احترام نجرانیان] به همراه ده تن و به روایتی سی تن و به روایتی دیگر شصت تن از مسیحیان نجران عازم مدینه منوره شده تابا رسول خدا(ص) به گفتگو بپر دازندو راه حلی پیدا نمایند.
آنان، پس از ورود به مدینه منوره، وارد بر پیامبر خدا(ص)در مسجد النبی شدند،ولی پیامبر(ص)اعتنای چندانی به آنان ننمود.مسیحیان علت آن را نمی دانستندو به نزد عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف که پیشینه آشنایی با آنان داشته رفتندو علت آن را جویا شدند. ولی آن دو نیز چیزی در این باره نمی دانستند و آنان را به نزد امام علی بن ابی طالب (ع)راهنمایی کرده برده و از آن حضرت، علت آن را پرسیدند.
حضرت امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در "صریا "، منطقه ای واقع در 6 کیلومتری مدینه متولد شد. نام مبارک ایشان "علی"، کنیه اش "ابوالحسن" و القاب آن بزرگوار : نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکری می باشد که مشهورتر از همه "هادی" و "نقی" است.
پدر گرامی آن حضرت، امام جواد علیه السلام و مادر ایشان بانوی گرانقدر و با فضیلتی به نام "سمانه مغربیه" است. محمد بن فرج می گوید:
"ابوجعفر ، محمد بن علی علیه السلام مرا خواست و فرمود: کاروانی از را ه می رسد که برده فروشی در میان آن است و کنیزانی همراه خود دارد . سپس هفتاد دینار به من داد و امر کرد با آن کنیزی را با مشخصاتی که داد، بخرم. من ماموریت را انجام دادم. این کنیز همان مادر امام هادی علیه السلام است.
قدر و منزلت این بانوی گرامی بدان پایه بود که امام هادی علیه السلام درباره اش فرمود : «مادرم عارف به حق من و اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمی شود، خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صدیق و صالحان قرار دارد.» (1)
عبادت امام
امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی می آورد و شب را با حالت خضوع به رکوع و سجده سپری می کرد و بین پیشانی نورانی اش و زمین، جز سنگ ریزه و خاک حایلی وجود نداشت. پارسایی و انس با پروردگار، آن چنان نمودی در زندگی امام داشت که در مقام بیان برجستگی و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداخته اند.