مقالات - دفتر امام جمعه شهرستان هرسین

مقالات ، نشریات ، تحلیل ها و...

مقالات - دفتر امام جمعه شهرستان هرسین

مقالات ، نشریات ، تحلیل ها و...

سوره ای برای آسان شدن ازدواج

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: "هر کس این سوره را بنویسد و در پارچه سبزی قرار دهد و به خواستگاری برود،خواستگاری اش رد نمی شود و حاجتش برآورده خواهدشد".

 سوره مبارکه ی طه،بیستمین سوره قرآن است که مکی و ۱۳۵ آیه دارد. در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم نقل شده: «به کسی که سوره طه را قرائت کند، در روز قیامت ثواب همه مهاجران و انصار اعطا می شود». (۱)

همچنین از ایشان روایت شده که فرمودند: «خداوند تعالی دو هزار سال پیش از آفرینش حضرت آدم علیه السلام، سوره «یس و طه» را قرائت فرمود، هنگامی که فرشتگان الهی آن را شنیدند گفتند: خوشا به حال امتی که این سوره ها بر آنها نازل شده است و خوشا به حال کسانی که این سوره ها را درون خود جای داده اند و خوشا به حال کسانی که زبانشان به تلاوت ایت سوره ها مترنم است.(۲)

از اسحق بن عمار روایت شده که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «خواندن سوره طه را ترک نکنید زیرا خداوند ان را دوست می دارد و هرکس آن را بخواند او را نیز دوست خواهد داشت و هر که بخواندن آن مداومت کند خداوند در روز قیامت نامه عملش را به دست راست او دهد و از کردار او در اسلام حساب سخت نکشد و آنقدر به او پاداش عطا فرماید تا خشنود گردد.»(۳)

آثار و برکات سوره

۱) گرفتن جواب مثبت در خواستگاری
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: « هر کس سوره (طه) را بنویسد و در پارچه سبزی قرار داده و به خواستگاری برود،خواستگاری اش رد نمی شود و حاجتش برآورده می شود ..»(۴)

۲) آسان شدن ازدواج
روایت از امام صادق علیه السلام: «هر کس که خواستگاری ندارد یا به خواستگاریش جواب نمی دهند سوره طه را بنویسد و بشوید و آب آن را بر صورت خود بریزد، خداوند ازدواجش را آسان می کند.» (۵)

۳) جهت برآورده شدن حاجات بزرگ
به جهت مطالب عظیم و بزرگ صد بار بگوید «طه» و یک بار سوره «قل هو الله احد» را بخواند و باز صد مرتبه بگوید «طه» و یک مرتبه سوره «قل هو الله » را بخواند تا هفت بار این را تکرار کند، همین که هفت مرتبه «توحید» و هشتصد بار«طه» تمام شد بعد از آن ۱۷ بار سوره «قل هو الله احد» را تا آخر بخواند، خداوند مطلب و حاجت او را براورده می کند و بی شک عمل خواهد شد. این از مجربات است و آزموده شده است.(۶)

۴) ترس از دزدان و حیوانات درنده
نقل از امام موسی کاظم علیه السلام: هر کس در سفر باشد و از دزدان و حیوانات وحشی خوف و وحشت دارد، برای این کار بر گردن حیوانش «لا تخاف درکاً و لا تخشی» سوره طه را بنویسد، پس بدرستی که به اذن خداوند متعال ایمن می شود.(۷)

۵) بهبود بیماری های دهان
به جهت هر گونه در دهان آیات[۵-۱] را بنویسد و با خود دارد. (۸)

پی نوشت ها:
(۱)مجمع البیان،ج۷، ص۵
(۲) الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۸
(۳) ثواب الاعمال، ص۱۰۸
(۴)تفسیرالبرهان، ج۳، ص۶۹۶
(۵)همان
(۶) کشکول ارومیه ای، ص۳۱۲
(۸)درمان با قرآن، ص۵۹
(۷) طب الائمه، ص۳۷

غفلت زدایی در پرتو نماز

اسرار نماز؛
آن هایی که در نماز حالت انس دارند، مسأله ی مرگ را برای خود به خوبی حل کرده اند، اما کسانی که در این کار موفق نبوده اند، مانند گردکان برگنبد، هنوز نمازشان به پایان نرسیده قلبشان از حضور می ایستد و به غفلت می افتند.

 چگونه می‌ توان آثار غفلت در نماز را از بین برد؟ انسان نمی‌تواند همیشه در خانه بماند و معاشرت و معامله نکند و پیوسته امور معقول را مطالعه نماید. او باید برای گشایش امور خود با جامعه در ارتباط باشد و وقتی هم وارد جامعه شد در اثر تماس با محیط و سرگرم شدن به کارها، غفلت او را فرا می گیرد. این جا باید عاملی غفلت‌ را جبران نماید تا انسان یک طرفه نشده، در ارتباط با جامعه آرمانش فراموش نگردد.

 

نماز مستحب از فاصله‌ی طلوع آفتاب تا اذان ظهر مکروه است زیرا این اوقات معنای دیگری دارد و فرد باید به اجتماع رفته کار و تلاش کند و از غفلت‌های ناشی از معاشرت‌ها ترسی نداشته باشد زیرا در وقت نماز ظهر می‌تواند پایه‌های ذکر را محکم گردانده، غفلت‌ها را شستشو کند؛ هم چنان که کشاورز و مکانیک از کثیف شدن دست و لباس خود در حین کار اکراهی ندارند زیرا بعد می توانند شستشو نمایند. رسول اکرم صلی الله علیه و اله می ‌فرمود: "قلبم را گرد می‌گیرد و روزانه 70 بار استغفار می‌کنم".

 

نماز تأثیرات سوئی را که انسان به دلیل معاشرت ها از محیط مجاور می‌گیرد، شستشو داده و از بین می‌برد. انسان در عمل و زندگی روزانه با چیزها و کسانی رو به رو می‌شود که قائم به خود نیستند، ولی او چنان با آنان رفتار می‌کند که گویی هستند. یعنی عمل انسان در رابطه ی با اشیاء، غیر از آن است که در فکر و بررسی به آن ها عقیده دارد. به عبارت دیگر در عقیده همه را قائم به خود «نمی داند» اما در عمل چون غافل می شود، آن ها را قائم به خود «می بیند».

 

مثلاً ممکن است فرد ضرری که از شخص متوجه او شده،‌ آن را عامل حقیقی ببیند، در حالی که در واقع وجود قیّوم دیگری است که فرد نباید نقش او را در آن مسأله فراموش کند. انسان در عمل دشمن خویش را قائم به خود پنداشته و متزلزل و مضطرب می‌شود و دست و پای خود را گم می‌کند و احساس می‌کند که موجودی بی چیز و غریب است که گرفتار دریایی شده که دارد او را در خود فرو می برد. این حس، انسان را به کفر و غفلت از خدا می‌کشاند. اما وقتی توجه کند که انسانی که فکر او را به خود مشغول کرده، از خود هیچ قوه و توانی ندارد، آرام می‌گیرد. انسان در کشش بین «آن چه که حس می‌کند» و «آن چه که با تحلیل به آن می رسد» قرار دارد.

 

اگر بتواند تحلیل و عمل خود را با هم منطبق کند، مثل نوح می‌شود که می‌گوید: «یَا قَومِ اِن کَانَ کَبُرَ عَلَیکُم مَقَامِی وَ تَذکِیرِی بِآیَاتِ اللهِ، فَعَلَی اللهِ تَوَکَّلْتُ، فَاجْمَعُوا اَمرَکُم وَ شُرَکَائَکُم ثُمَّ لاَ یَکُن اَمرُکُم عَلَیکُم غُمَّهً ثُمَّ اقضُوا اِلَیَّ وَ لاَ تُنظَِرُونَ»[1]:"ای قوم من! اگر ماندن من (در میان شما) و اندرز دادن من به آیات خدا بر شما گران آمده است، بدانید که من بر خدا توکل کرده‌ام. پس در کارتان با شریکان خود همداستان شوید تا کارتان بر شما ملتبس ننماید، سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید."

 

 

معمولاً مشهود ما با معقولمان فاصله‌ی زیادی دارد. اگر انسان در شُهود هم منطقی باشد، این چنین انسانی از همه انسان‌ها بخشنده‌تر است و همه‌ی مسایل برای او حل شده است وآرامش دارد. زیرا در بررسی به این نتیجه رسیده است که همه چیز قائم به اراده‌ی حق است و تا خدا نخواهد چیزی صورت نمی‌گیرد. مؤمنین چنان هستند که روز به روز به آن چه که به آن مؤمن هستند، نزدیک‌تر می‌شوند. تقرب انسان به حق همین است.

 

نماز فاصله‌ی بین مشهود و معقول انسان را کم می‌کند، در حالی که غفلت فاصله‌ی بین مشهود را روز به روز از معقول بیشتر می‌نماید؛ به حدی که معقول از انسان گرفته می‌شود، چگونه؟ به این صورت که غفلت آن چنان انسان را در حس غرق می‌کند که معقول را هم انکار کند و حالت کسی را پیدا نماید که درباره‌ی او می‌گویند: « شَرَحَ بِالکُفرِ صَدراً » یعنی صدر او به کفر رسیده است؛ حسِ او کفرِ او بود و صدرِ او معقولِ او؛ حس و صدر او به هم رسیده و تضاد در او از بین رفته است تا با کفر آرام بگیرد! این هم یک نوع سکینه و خروج از اضطراب و تضاد است که مخصوص غافلان می باشد! غفلت این چنین حل تضاد می‌کند و ذکر آن چنان!

 

 

وقتی انسان معقول خود را از دست بدهد، کور و کر می‌شود و در حالت عادی آن چه را که حس شدنی نیست، مثل قیّومیّت خدا نسبت به اشیاء را نمی‌بیند و از این نظر نسبت به آن نابینا می‌شود، در حالی که در هر حالت شئ قائم به ذات باری تعالی است. «وَ کَذَلِکَ نُرِی اِبرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَوَاتِ وَ الاَرضَ وَ لِیَکُونَ مِنَ المُوقِنِینَ»:"و این چنین به ابراهیم ملکوت آسمان ها و زمین را نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد" یعنی جنبه‌ی قائم بودن خدا بر آسمان و زمین و سلطنت او را به ابراهیم علیه السلام نشان دادیم تا در او مشهود ‌شویم.

 

یعنی آن چه که برای انسان‌های مؤمن معقول است، برای ابراهیم علیه السلام مشهود گردید تا از موقنین باشد. اگر فردی بخواهد از موقنین باشد، اشیاء را باید در ظرف قائمیّتش به خدا ببیند. افراد عموماً مؤمن هستند اما مُوقِن نیستند. مؤمن کسی است که در معقول خود مسایل را بررسی کرده و قبول نموده است، در حالی که موقن کسی است که در مشهود خود مسایلی را که مؤمن در تحلیل پذیرفته، مشاهده کرده است. یقین، مرتبه‌ای بسیار فراتر از ایمان است و نماز، انسان را از معقول به مشهود می‌رساند و او را موقن می‌کند.

 

نماز چون ذکر است، باید جنبه‌ی یادآوری آن محفوظ بماند تا اثرگذار باشد و معقول نمازگزار را تا سطحِ مشهود او بالا ببرد. علت این که بسیاری از نمازهای ما خواص ذاتی خود را نشان نمی‌دهد این است که جنبه ی فوق در آن رعایت نمی شود. امام رضا (ع)می‌فرماید: «لاَ صَلَوهَ اِلاَّ بِاِسبَاغِ الوُضُوءِ وَ اِحضَارِ النِّیَهِ وَ خُلُوصِ الیَقِینِ وَ اِفرَاغِ القَلبِ و تَرکِ الاِشغَال »[2]:"نماز، جز به وضوی کامل و حضور نیت و یقین خالص و فارغ داشتن قلب و کنار گذاشتن مشغولیات، نیست" آیه ی شریفه هم می گوید: «فَاِذَا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلَی رَبِّکَ فَارغَبْ »

هر چه بگندد نمکش می‌زنند

وای به روزی که بگندد نمک

 

اگر نمازگزار در حین نماز در خیالات و افکار خود فرو رود، نمازش دیگر حالت ذکر ندارد و آن ر از سطحِ مشهود خود پایین آورده است! « مَا یَأتِیهِم مِن ذِکرٍ مِن رَبِّهِم مُحدَثٍ اِلاَّ استَمِعُوهُ وَ هُم یَلعَبُون لاَهِیَهً قُلُوبُهُم»:"هیچ ذکرِ توجه آوری از جانب پروردگارشان نمی‌آید، مگر این که بازی کنان آن را شنیدند. در حالی که دلهایشان مشغول است."

 

علی علیه السلام گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که در نماز با ریشش بازی می کرد. ایشان گفتند اگر قلب او خاشع شده بود، جوارح او نیز خاضع می‌شد . یعنی بازی کردن با قلب در نماز، روی دست هم اثر می‌گذارد. گاهی انسان در نماز مسأله‌ی حل نشده را حل می‌کند یا گم شده ای را پیدا می‌نماید و بعد هم می‌خواهد که نمازش حالت ذکر و سازندگی داشته باشد! چنین افرادی می‌گویند "بیست سال است که داریم نماز می‌خوانیم و همان جایی که بوده ایم هستیم، در حالی که به ما گفته‌اند هر کس نماز بخواند، قربِ به حق پیدا می‌کند!" این‌ها مثل بیمارانی هستند که وقتی دکتر به آن‌ها قرص می‌دهد چون نمی‌توانند در مقابل او مقاومت کنند، قرص را می‌جوند و در دهان نگاه می‌دارند و بعد در سطل خالی می نمایند! وقتی که انسان نماز را بر سر زبان بیاورد اما فرو نبرد، مانند همان می‌شود که قرص را در دهان نگه داشته و بعد بیرون انداخته است.

 

نمازگزاردن دشوار نیست، برپاداشتن نمازی که تواضع را در انسان افزون کند و خود بینی و غفلت را برطرف نماید، دشوار است! آیه ی «وَ استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلَوهِ وَ اِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ اِلاَّ عَلَی الخَاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلاَقُوا رَبِّهِم وَ اَنَّهُم اِلَیهِ رَاجِعُونَ»[3]، صبر و نماز را دو کلیدِ نجاتِ از "خود" مطرح می کند و می گوید که در گذرِ از غفلت به هوشیاری یا از طبیعت به فطرت، از این دو نیرو یاری بگیرید. می گوید نماز جز بر خاشعین بر بقیه سخت است؛ کسانی که به دیدار خدا باور دارند و مرگ برایشان شیرین است. اندیشه ی ملاقات باخدا رابطه ی شگفتی است که حضور قلب را ممکن ساخته، خود پسندی را بر طرف و موجب آسانی نماز می گردد. اعتقاد به ملاقات خدا در نماز را می توان نوعی مرگ و دیدار با خدا نامید.

 

آن هایی که در نماز حالت انس دارند، مسأله ی مرگ را برای خود به خوبی حل کرده اند، اما کسانی که در این کار موفق نبوده اند، مانند گردکان برگنبد، هنوز نمازشان به پایان نرسیده قلبشان از حضور می ایستد و به غفلت می افتند. دلیل کسانی که هر لحظه در قضیه ای از حیات دنیا و شاخه ای از شاخه های طبیعت و راهی از راه های تعلق فرو می افتند، در بی توجهی و غفلت از مرگ است.

 

 

پی نوشتها:

[1] یونس : 71

[2] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام، ص: 70

[3] البقرة : 45-46

فواید عجیب خواندن سوره مبارکه توحید

فرمایشات معصومین (ع)؛
رسول خدا(ص) فرمودند: «کسی که به هنگام خواب صد بار سوره توحید را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را می‏ بخشد.»


به گزارش سرویس کشکول جام نیوز، درباره عظمت تلاوت سوره توحید، روایات عجیبی در میان فرمایشات معصومین(ع) آمده است؛ از جمله:

 

از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمودند:

«هر کس که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را بر او موکّل می‏نماید تا در آن شب حراستش کنند».

(الکافی، ج 2، ص 620)

 

امیر المؤمنین(ع) نقل می ‏نماید که رسول خدا(ص) فرمودند:

«کسی که به هنگام خواب صد بار سوره توحید را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را می‏ بخشد.»

(الکافی، ج 2، ص 539)

 

همچنین از امیر المؤمنین (ع) نقل شده است که فرمودند:

«کسی که پس از نماز صبح، یازده بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بخواند، در آن روز گناهی از او سر نمی‏زند؛ گرچه شیطان خوار شود.»

(یعنی شیطان هر چه تلاش کند، نتواند انسان را به گناه بکشاند و بدین ترتیب خوار شود)

(ثواب‏ الأعمال و عقاب الاعمال، ص 277)

 

امام صادق(ع) از پدرش روایت نموده که پیامبر خدا(ص) بر جنازه سعد بن معاذ نماز گزارد و فرمود:

«به راستی، نود هزار فرشته بر او نماز گزاردند که جبرئیل نیز در میان آنان بود. از جبرئیل(ع) پرسیدم که او از چه رو استحقاق نماز شما را یافت؟ جبرئیل علیه السّلام گفت: از آن رو که در حال ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در حال رفت و آمد، سوره توحید را تلاوت می‏کرد.»

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه حسن زاده، صفحه 295)

 

امام صادق(ع) فرموده اند:

«هر که دچار مرض و یا گرفتاری شود و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند و در آن بیماری و شدّت بمیرد از اهل آتش است.»

(وسائل‏ الشیعه، ج 6، ص 224)

 

و «هر که به بستر رود و (توحید) را یازده بار بخواند خانه او و همسایگانش مصون است.»

(ثواب‏ الأعمال و عقاب الاعمال، ص 128)

 

امام کاظم(ع) از پدرش امام صادق(ع) روایت نموده که امام علی(ع) فرمود:

«هر که نماز صبح را به جا آورد و پس آنگاه سوره توحید را یازده بار تلاوت کند، در آن روز گناهی مرتکب نشود هر چند شیطان بخواهد.»

(مجلسی، بحارالأنوار، ج 83 ص 135)

 

زندگی به سبک جوان آسمانی

نگاهی به سبک زندگی امام جواد(ع)؛
جوانها به دلیل ویژگی اخلاقی و رفتاری که دارند، همیشه به دنبال الگویی برتر هستند تا بتوانند با الگوبرداری از آن، راه زندگی خود را مشخص و روشن کنند.

 جوانها به دلیل ویژگی اخلاقی و رفتاری که دارند، همیشه به دنبال الگویی برتر هستند تا بتوانند با الگوبرداری از آن، راه زندگی خود را مشخص و روشن کنند.

 

امام جواد(ع) به عنوان جوان ترین امام، الگویی کامل برای همه شیعیان بویژه جوانان است که می توان با بهره گیری از روشهای زندگی آن امام، بهترین و زیباترین سبک زندگی را از آن برداشت کرد.

 

این نوشته قطعاً کامل نیست، اما چند برداشت کوتاه است از زندگی امامی که مجموعه رفتارش می تواند الگوی جامعی برای زندگی جوانان امروزی باشد.

 

 تصور کنید پدر همسرتان قاتل پدرتان باشد

تا اتفاق کوچکی می افتد، سریع بحث شان گل می کند. زن و شوهرهای جوان امروزی را می گویم که نقل هر جر و بحث شان، متهم کردن خانواده طرف مقابل است؛ عبارتهایی تکراری مثل اینکه «مامانت اینا چرا دیشب اون جوری با من حرف زدند» یا «بابا و مامانت زندگیمونو به هم زدند با این دخالت هاشون.»

 

در میان ما هستند کسانی که به نوعی با خانواده همسرشان مشکلات زیادی دارند و حسابی از یکدیگر دل چرکینند؛ بخصوص که بعضی از زوجهای جوان این قضیه را یک جورهایی افتخار می دانند که مثلاً با خانواده همسرشان قطع رابطه کرده اند.

 

حالا تصور کنید، پدر همسرتان قاتل پدرتان باشد و دشمن شماره یک ایل و تبار شما؛ درست مثل امام جواد(ع) که همسرش دختر مأمون بود، اما رفتارش با این پدر همسر چطور بود. امام محمد تقی (ع) با وجود آنکه با ام الفضل دختر بزرگ مأمون به زور خود او، ازدواج می کند، اما هیچ گاه در برابر مأمون که دشمن او و پدرانش بوده، رفتار بدی از خود نشان نداد.

 

آیا شیک پوشی اشکال دارد؟

بعضی ها عادت کرده اند، لباس کهنه و ژولیده ای بپوشند و از شیک پوشی و لباسهای نظیف دوری می کنند، به بهانه اینکه نکند دنیازده شوند و درگیر زخارف دنیا. شیخ صدوق از على بن مهزیار از امام نهم(ع)  روایت کرده که: نمازهاى واجب را با خز و سایر لباسهاى قیمتى مى خواند و عباى گرانبهایى به دوش می انداخت، جبه خز مى پوشید و با همین لباسهاى اعلا نماز مى خواند، به ما هم امر می کرد با چنین لباسهایى نماز بخوانیم (1).

 

معروف است که یکى از دراویش به لباس امام صادق(علیه السلام) اعتراض کرد و ایشان در جواب فرمودند: بیا جلو به لباس زیرین من دست بزن، آمد و لمس کرد دید جامه اى از کرباس به تن دارد، در حالی که آن درویش در زیر خرقه جامه اى بس نرم از پارچه اى لطیف پوشیده بود، و با این حرکت امام(ع)، رسوا شد.

 

احترام مؤمن در قاموس فرهنگ اهل بیت(ع) از کعبه هم بالاتر است، مؤمنین باید با ظاهرى آراسته و پاکیزه در انظار عموم حاضر شوند و این مطلب در مواردى که فرد جداى از موقعیت فردى، نوعى انتساب به جامعه مسلمین دارد، از اهمیت بیشترى برخوردار مى شود.

 

 

تا به حال به عیادت مریض رفته‌ای؟

تا به حال شده، مریض شده باشی و چشم انتظار کسی که به یاد عیادت شما بیاید؟! و هنگامی که کسی به عیادت شما می‌آید، چقدر خوشحال می شوید و احساس شعف می کنید. امام جواد(ع) با شنیدن خبر بیمارى یکى از دوستان خویش به عیادتش مى رود، و با حضور بر بالین بیمار و احوالپرسى از او، امید به زندگى را در وى تقویت مى کند.

 

احمد بن ابى خلف مى گوید: دیدار امام جواد(ع)، نشاط و قوتى را به جسم و جانم ریخت که درد را فراموش کردم و همه حواس من متوجه حضرتش شد، کنار بسترم نشست و کتابى از یونس بن عبدالرحمان با موضوع اعمال روز و شب و مستحبات وارده ، بالاى سرم بود، امام(ع) آن را برداشت و صفحاتى از آن را خواند و تا آخر کتاب ورق زد و به همه صفحات آن نگاهى انداخت و سپس فرمود: خدا یونس را رحمت کند، خدا یونس را رحمت کند، خدا یونس را رحمت کند(2).

 

 

از وابستگی به مسؤولان حکومتی 
استفاده ای نکردند

امام جواد(ع) فرزند پیشوای شیعیان بود و داماد خلیفه عباسی، اما از این انتسابها چه استفاده ای کرد؟ این روایت معروف را از یکی از یاران ایشان بخوانید: « در بغداد خدمت امام جواد(ع) شرفیاب شدم و وقتی زندگی شان را دیدم، در ذهنم خطور کرد که ایشان به زندگی مرفهی رسیده اند و با این اوضاع هرگز به وطن خود مدینه بر نمی گردند.

 

امام(ع) در این لحظه سرش را به زیر انداخت و در حالی که رنگش از اندوه زرد شده بود، فرمود نان جوین و نمک خشن در حرم رسول ا...(ص) نزد من از آنچه می بینی محبوب تر است».(3)

 

اما پس از این اتفاق در بغداد نماند و با همسرش ام الفضل به مدینه بازگشت و همچون پدران خود زیست و تا سال 220 هجری در آنجا زندگی کرد.

 

چطور با مخالفانشان برخورد می کردند؟

حتماً برایمان پیش آمده که در مجلسی شرکت کرده باشیم و سؤالات دینی یا مسایلی دیگر را از ما بپرسند و اگر مطالعه ای داشته باشیم، بتوانیم دست و پا شکسته پاسخی بدهیم یا کلاً پرسش را بی پاسخ بگذاریم. براستی چقدر درباره مسایل روزمره دینی مان اطلاع داریم و چقدر برای خواندن و دانستن این مسایل وقت می گذاریم؟ تا در زمان ضرورت بتوانیم پاسخ مخالفان دینمان را بدهیم.

 

در زمان امامت امام جواد(ع) حاکمان وقت برای آنکه این امام همام را امتحان کنند، در مناظرات زیادی از ایشان دعوت می کردند تا با دیگر علما و دانشمندان شهر به مناظره بپردازند.

 

شاید یکی از معروف ترین مناظرات حضرت با یحیی بن اکثم (معروف ترین عالم اهل سنت آن زمان) است که پرسشهایی را آماده کرده بود تا ایشان در پاسخ آنها باز بمانند، اما یحیی بن اکثم با پرسیدن اولین پرسش خود که مربوط به مجازات شکار حیوان با لباس احرام بود، به توانایی و علم امام(ع) پی برد.

 

 

   از گرفتاری مردم فرار نکنید

گاهی وقتها خودمان را می زنیم به آن راه؛ دستاویز هم زیاد است و ماده و تبصره و قانونش هم این جور مواقع خیلی راحت یادمان می آید. حاضریم هر کاری بکنیم تا گذرمان به گرفتاری های مردم و دوست و همسایه نیفتد؛ راه پیچاندن را هم خیلی خوب بلدیم. خلاصه به این راحتی ها دم به تله نمی دهیم.

 

مردی از اهالی سیستان که در سال اول خلافت معتصم عباسی با امام نهم(ع) همسفر بود، می گوید: در همه موارد با هم بودیم. روزی در سر سفره غذا به امام جواد(ع) عرض کردم، فرماندار شهر ما یکی از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت(ع) است. مأموران او برای من مالیات نوشته اند و پرداخت آن برایم سنگین است. لطف کنید و نامه ای برای او بنویسید تا با من مدارا کند. امام با وجود آنکه فرماندار شهر را نمی شناخت.

 

قلم و کاغذی برداشت و چنین نوشت: «حامل این نامه نکته زیبایی را یادآور شد که تو به آیین پسندیده ای گرایش داری. مطمئناً تو در مقابل عمل نیک، پاداش خواهی داشت. به برادرانت احسان کن و بدان که خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد کرد». مرد سیستانی وقتی نامه را به نزد حسین بن عبدا... نیشابوری ( فرماندار سیستان) می برد، می گوید او دستور داد مالیات را بر من ببخشند. و اضافه کرد تا زمانی که من فرماندار این شهر هستم، تو را از گرفتن مالیات معاف کردم. وقتی وضعیت خانوادگی ام را برایش شرح دادم، برای حل مشکلات معیشتی ام اقدامهایی انجام داد و مقداری هم اضافه به من کمک کرد.

 

 

مرا به بازی چه کار؟

تاکنون فکر کرده ایم که وقت فرزندانمان و حتی خودمان را چگونه می گذرانیم؟ چقدر برای وقت، آن هم در این دوران طلایی زندگی شان ارزش قایلیم؟ در میان ما کم نیستند فرزندان و کودکانی که از این دوران برای یادگیری بسیاری از مسائل دینی نهایت استفاده را می کنند و برخی هم بی تفاوت سرگرم بازی های رایانه‌ای و تبلت، گوشی و ... هستند.

 

نقل است «روزی مردم برای ملاقات با امام جواد(ع) که در خردسالی به مقام امامت رسیدند، در بغداد جمع می شوند. در میان جمع شخصی به نام علی بن حسان واسطی معروف به عمش برای امام جواد(ع) چند اسباب بازی که یکی از آنها نقره بود، می برد. عمش می گوید وقتی به خدمت امام(ع) رسیدم به او سلام دادم. حضرت پاسخم را دادند، اما در چهره مبارکشان ناراحتی را مشاهده کردم. ایشان به من دستور نشستن ندادند.

 

به ایشان نزدیک شدم و اسباب بازی ها را در حضورشان گذاشتم. غضب آلود به من نظر کردند و آنها را کنار زدند و فرمودند: «ما لهذا خلقنی ا... ما انا و اللعب» خدای متعال من را برای اینها نیافریده. مرا به بازی چه کار؟» من از ایشان درخواست عفو کردم. حضرت مرا بخشیدند.» اینها همه نشان می دهد که ایشان هرگز وقت گرانبهایشان را به آن دسته از امور دنیوی که جلب توجه می کند، صرف نمی کردند.

 

1. اعیان الشیعه، ج 4، جزو 3 ص 219، زندگانى امام محمدالتقى الجواد ص 31.

2. وسایل الشیعه : 27/100، ح 33319.

3. بحار الانوار، ج 50، ص 48.

پژوهشی درباره استخاره

تبین موضوع استخاره؛
قلمرو استخاره جایی است که بین دو مباح یا چند شیوة اجرایی انجام واجب و مستحب یا دفع شرّ ظالم و دفع گناه و مکروه مردد باشیم.

 استخاره درزندگی بعضی از مردم رایج است با توجه به نقش تأثیرگذار استخاره، آیا همین شیوة رایج، صراط مستقیم است یا انحرافهایی در آن رخ داده است؟ ‌یک روحانی به عنوان استخاره کننده، به چه آگاهیهایی نیاز دارد؟

از همین زاویه با استخاره آشناتر شویم و در ضمن خطرات،‌ کاستیها را بنگریم؛‌ اگرچه به مباحث کلامی، شبهات و ... نمی‌پردازیم.

 

معنای استخاره

برای استخاره با برداشت از ادعیه و روایاتِ‌ مربوطه ـ معانی زیادی گفته‌اند[1] و اینجا به تبعیت از امام خمینی(قدس سره)[2] آن را به دو بخش تقسیم می‌کنیم:

 

الف)‌ درخواست تقدیر و تسهیل بهترین سرنوشتها و واداشته شدن به کار خیر؛‌ مرحوم «سید علی خان مدنی» در شرح دعای استخارة‌ «صحیفه سجادیّه» برای نشان دادن مشروعیت و استحباب استخاره روایات جالبی آورده است. که معنای نخست استخاره،‌ از این روایات و بسیاری از دعاهای استخاره[3] به دست می‌آید.

 

1. جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید:«کَانَ رسول الله(صلی الله علیه وآله)یُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ فِی الْأُمُورِ کُلِّهَا...؛[4] سیرة پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)چنین بود که به ما استخاره در تمامی کارها را آموزش می داد.» و می فرمود: هر گاه یکی از شما بر انجام دادن کاری مصمم شد، دو رکعت نماز ـ غیر واجب ـ بخواند، سپس این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ اِنِّی أستَخِیرُکَ بِعِلمِکَ وَ أستَقدِرُکَ بِقُدرَتِکَ...؛[5] خدایا از تو می‌خواهم که با علمت و تواناییت، بهترین گزینه ها را برایم گزینش کنی و مقدّر فرمایی... .»

 

2. پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)می فرمود:«مِنْ سَعَادَةِ ابْنِ آدَمَ اسْتِخَارَتُهُ اللَّهَ وَ رِضَاهُ بِمَا قَضَى اللَّهُ وَ مِنْ شِقْوَةِ ابْنِ آدَمَ تَرْکُهُ اسْتِخَارَةَ اللَّهِ؛[6] خیرخواهی آدمیزاد از خدا، و راضی بودن وی به قضای الهی از جمله سعادتها و خوشبختیهایاو است و ترک آن، از جمله بدبختیهای او.»

 

3. امام صادق(علیه السلام)فرمود: «صَلِّ رَکْعَتَیْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ مُسْلِمٌ إِلَّا خَارَ لَهُ الْبَتَّةَ؛[7] دو رکعت نماز بخوان و از خدا خیر بخواه، پس به خدا سوگند هیچ مسلمانی استخاره نکرد، جز آنکه قطعاً خدا خیر را برایش پیش آورده است.»

 

4. امام صادق(علیه السلام)فرمود: «مَنِ اسْتَخَارَ اللَّهَ رَاضِیاً بِمَا صَنَعَ اللَّهُ لَهُ خَارَ اللَّهُ لَهُ حَتْماً؛[8] هر که از خدا خیر بخواهد و به مقدّرات خدا راضی باشد، حتماً خدا بهترین گزینه ها را نسبت به وضعیت او برایش فراهم می سازد.»

 

حضرت علی(علیه السلام)می فرماید: «آن زمانی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)مرا به عنوان والی به یمن اعزام داشت، سفارشهایی به من فرمود، از جمله: «مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ وَ لَا نَدِمَ مَنِ اسْتَشَار؛[9] متحیر نماند کسی که از خدا بهترینها را خواست و پشیمان نشد کسی که از آرای دیگران بهره برد.»

 

 

ب) درخواست ارائة بهترین ها؛ برای استنباط خیر از شرّ یا بهترین ها، از میان چند راه که در آن تردید و شک داریم، راه های متعددی وجود دارد، مثل:

1. استخارة مشورتی

امام صادق(علیه السلام)فرمود: «هر گاه یکی از شما کاری را اراده می کند، با کسی مشورت نکند تا آنکه پیش از آن با خدای خود مشورت کند. پرسیدند: چگونه با خدا مشورت کند؟ فرمودند: اول از حق تعالی خیر خود را بخواهد، بعد از آن با مؤمنان مشورت کند، تا خدا آنچه خیر او در آن است، همان را به زبان ایشان جاری گرداند.»[10]

 

2. استخارة الهام بر صفحة دل و درون قلب

این در جایی است که فرد بر سر دو یا چند راهی مردد است، در این باره چند دعا و نماز وارد شده است.[11] مثلاً حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)به اَنس فرمودند: «هر گاه کاری را اراده کنی، هفت مرتبه از خدای متعال خیر طلب کن، پس آنچه به دل تو افتاد، انجام بده که خیر تو در آن است.»[12]

 

 

داستان علی بن اسباط[13]

متاعی تجاری داشتم که در مکه کساد بود. به مدینه وارد کردم، باز هم کساد بود. نزد امام رضا(علیه السلام)رفتم. صحبت از سفر تجاری به مصر مطرح شد و اینکه راه مصر پر خوف و خطر است، آیا از طریق دریا بروم یا از مسیر خشکی؟ حضرت پاسخ دادند: از راه خشکی برو. و سپس فرمودند: در غیر وقت نماز فریضه، به مسجد شریف نبوی بیا و دو رکعت نماز بخوان، و صد و یک بار استخاره کن [مثلاً بگو: أَسْتَخِیرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِیَرَةً فِی عَافِیَة] سپس بررسی کن، کدام بهتر است، اگر خدا به دلت راه دریا را انداخت، از همان راه برو و این دعاها را بخوان... و اگر خدا به دلت انداخت، از خشکی برو و این اعمال را انجام بده... .

 

همین طور علی بن اسباط به محضر امام جواد(علیه السلام)نامه می‌نویسد و دربارة دو موضوع رهنمود می‌خواهد: یکی ازدواج دخترانش و دیگر دو باغِ خود که از طرف حکومت وقت به او فشار می‌آورند تا بفروشد. مضمون پاسخ امام جواد(علیه السلام)چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم، و دریافتم آنچه دربارة ازدواج دختران و نبود هم‌کفوی مثل خود، یادآور شده بودی، پس در این زمینه فکر نکن و ناراحت مباش! خدا تو را مورد مرحمتخویش قرار دهد؛ زیرا پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمودند: وقتی برای شما خواستگاری آمد که دین و اخلاقش را می‌پسندید، تزویجش کنید، و گرنه ]إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ[[14]»

 

و دانستم آنچه مشورت خواسته بودی، دربارة دو باغت که سلطان در باب فروشش متعرّض تو شده است.

پس صد بار چنین استخاره کن: «أَسْتَخِیرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِیَرَةً فِی عَافِیَة»و این استخاره پس از دو رکعت نماز باشد و تا پایان  دعاها با کسی سخن مگو، در آخر ببین اگر فروش باغها در دل تو معامله‌ای شیرین و دلپسند است، بفروش!»[15]

«سید بن طاووس» در اینجا توضیح می‌دهد که امام معصوم(علیه السلام)به حقایق وقوف دارد؛ ولی راه استخاره از خدا را نشان می‌دهد؛ زیرا این اشرف ابواب به سوی معرفت صواب است.

 

3. استخاره با تسبیح یا سنگ‌ریزه

علامه مجلسی(رحمه الله)می‌نویسد: «پدرم از شیخ بهایی،‌ استخاره منسوب به حضرت صاحب الامر(علیه السلام)را چنین روایت می‌کرد: سه مرتبه صلوات، سپس میانة تسبیح را بگیر و دوتا دوتا رد کن، اگر آخری جفت آمد، بد و اگر طاق بود، خوب است.»[16]

برای این استخاره اَشکال گوناگونی گفته‌اند، به جز منابع مذکور در پاورقیها، می‌توان مراجعه کرد به:‌ مفاتیح الجنان؛ الذکری، شهید ثانی، ج 4، ص 269؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 81 ـ‌ 84؛ جواهر الکلام، ج 12، ص 163 ـ 173؛ مفتاح الکرامه، ج 3، ص 278.

 

4. استخاره با رقعه و کاغذ

این‌گونه استخاره بسیار مهم است و انواعی دارد، از جمله: «هارون بن خارجه» می‌گوید: امام صادق(علیه السلام)‌ فرمودند: هر گاه ارادة کاری نمودی،‌ شش قطعه کاغذ بردار،‌ در سه تا بنویس: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ خِیَرَةً مِنْ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ (مثلاً لِأحْمَد بن خدیجة) اِفْعَلْهُ»و در سه‌تای دیگر بنویس: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، خِیَرَةً مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ، لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ (مثلاً لِأحْمَد بن خدیجة) لَا تَفْعَلْ» آن‌گاه این کاغذها را زیر سجاده‌ات بگذار و دو رکعت نماز بخوان، پس به سجده برو و در سجده، صد بار بگو: «اَسْتَخِیرُ اللهَ بِرَحْمَتِهِ خِیَرَةً فِی عَافِیَةٍ»سپس بنشین و بگو: «اللَّهُمَّ خِرْ لِی وَ اخْتَرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ؛خدایا! برایم خیر بگردان و گزینش نما در همة کارهایم در فضای آسایش و عافیت از سویت.»

 

سپس با دست کاغذها را بیرون آور و درهم و برهم کن، آن‌گاه یکی یکی بردار تا پنج قطعه کاغذ، اگر در هر سه «لا تفعل»بود، انجام مده، و اگر در هر سه «اِفْعَلْ»بود، انجام بده و اگر مخلوط بود، در سه‌تای آن، هر چه بود از فعل یا ترک، همان را انجام بده و کاغذ ششم را رها کن.[17]

 

5. استخاره با قرآن کریم

روش استخاره با قرآن کریم نیز متعدد است،‌ مثل: «سه مرتبه سورة اخلاص بخوان، سه مرتبه صلوات و بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّی تَفَأَّلْتُ بِکِتَابِکَ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ فَأَرِنِی مِنْ کِتَابِکَ مَا هُوَ الْمَکْتُومُ مِنْ سِرِّکَ الْمَکْنُونِ فِی غَیْبِک »پس مصحف را بگشا و عمل کن به آنچه در سطر اول صفحة دست راست ظاهر می‌شود، بی‌آنکه اوراق و سطور را بشماری. و این روش را سیّد بن طاووس(رحمه الله)، از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)روایت کرده است.[18]

 

 

آنچه در صدر اسلام رایج بوده، و امروزه تقریباً فراموش شده است و استخاره‌های رایج، که به روحانی و حتی گاه به مداح یا افراد مذهبی مراجعه و دستور العمل اجرایی مطالبه می‌شود و با قرآن یا تسبیح، خوب یا بد بودن هدفِ مورد نظر مشخص می‌شود، در سیرة معصومین(علیهم السلام)نبوده است؛ بلکه ما باید خود و مردم را طبق نصوص دینی و سیرة معصومین(علیهم السلام)تربیت کنیم و از شیوه‌های رایج نزد مردم‌ بپرهیزیم.

 

به مردم یاد دهیم که بجای استخاره، نماز و دعا بخوانند، ذکر بگویند، از خدا خیر و گزینة بهتر را بجویند و همان شیوه‌های منصوص و مروی را انجام دهند.


گذشته از کتب روایی، دعایی و یا فقهی که ادعیة استخاره  را به صورت پراکنده نقل کرده‌اند، برخی کتابها عمدة دعاها، روایات و شیوه‌ها را آورده‌اند، مثل: مفاتح الغیب، در آداب استخاره،‌ علامه محمدباقر مجلسی، چاپ آستان قدس؛ فتح الابواب، سید بن طاووس، چاپ آل البیت(علیهم السلام)؛ المعجم الموضوعی لأدعیة المعصومین(علیهم السلام)، علی محمد بروجردی، ج3،‌ چاپ بنیاد بین المللی دعا.

 


نکته‌های مهم در استخاره با قرآن کریم

1. در میان عالمان دینی معاصر شخصیتهایی بوده‌اند که در علم استخاره ید طولایی داشته‌اند و راهنماییهای دقیق و درست ارائه می‌دادند. گذشته از اجتهاد در فقه، اصول، حدیث، تفسیر و فلسفه، دارای این موهبت الهی نیز بودند، همچنین افراد عوام و مکتب نرفته‌ای نیز گاه پیدا شده‌اند که از این علم بی‌بهره نبوده‌اند. گویا این دانش نظیر علم تعبیر خواب، بیش‌تر جنبة موهبتی دارد تا اکتسابی.

 

2. در استخاره با تسبیح یا قرآن کریم نیز به عنوان استدعا از خدای تعالی، می‌خواهیم که راه بهتر را به ما بنمایاند.

 

3. اصل استخاره، مستحب و مفید است؛ ولی استخاره با قرآن، به ویژه برای دیگران،‌ هیچ دلیل معتبری ندارد و نزد ائمه(علیهم السلام)و اصحاب آنان رایج نبوده است،‌ حتی از قدما و اقدمین از فقها نیز نقل نشده و رسمی نوپدید نزد متأخرین است. و به عنوان قضای حاجت مؤمن، توجیه می‌شود.

 

تنها از یسع بن عبد الله قمی ـ‌ که مجهول است[19] از امام صادق(علیه السلام)‌ چنین نقل شده است: به امام صادق(علیه السلام)عرض کردم: «أُرِیدُ الشَّیْ ءَ فَأَسْتَخِیرُ اللَّهَ فِیهِ فَلَا یُوفَقُ فِیهِ الرَّأْیُ أَفْعَلُهُ أَوْ أَدَعُه؟؛ دربارة چیزی می‌خواهم استخاره کنم، موافق خواسته‌ام در نمی‌آید، آیا انجامش دهم یا رهایش کنم؟»

 

حضرت فرمودند: «انْظُرْ إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ أَبْعَدُ مَا یَکُونُ مِنَ الْإِنْسَانِ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ فَانْظُرْ إِلَى شَیْ ءٍ یَقَعُ فِی قَلْبِکَ فَخُذْ بِهِ وَ افْتَحِ الْمُصْحَفَ فَانْظُرْ إِلَى أَوَّلِ مَا تَرَى فِیهِ فَخُذْ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى؛[20] نظر کن در هنگامی که برای نماز برمی‌خیزی؛ زیرا که دورترین احوال شیطان نسبت به آدمی، زمانی است که به نماز می‌ایستد، پس ببین چه چیزی به دلت می‌افتد، همان را پی‌گیری کن و بگشا مصحف را، پس نظر کن به سوی اول چیزی که می‌بینی در مصحف، و به آن عمل کن إن‌شاء الله!»

 

4. برخی از مراجع عظام و اساتید تفسیر، از استخاره برای دیگران طفره می‌روند و می‌گویند: معذورم.

و این چه سنّت حسنه‌ای است، اگر بین طلاب جوان ترویج گردد؛ زیرا استخاره برای مردم، علاوه بر اتلاف عمر و از دست دادن تمرکز برای علم‌آموزی، مشکلات عدیده‌ای برای طلاب و وعاظ دارد.

 

5. به مطلق استخاره، اشکالهای زیادی قدیماً و حدیثاً گرفته شده و پاسخ داده شده است.[21]

 

6. در هر کاری که حکم شرعی آن روشن باشد نباید استخاره کرد، ‌مثل حرام، واجب، مکروه و مستحب. از یکی از شکنجه‌گران و رؤسای ساواک شاه شنیدم که می‌گفت: پیش از استخدام در ساواک شاه،‌ چند بار از پیشنماز مسجدمان استخاره گرفتم، خوب آمد، سپس ساواکی شدم. در اینجا لازم بود حکم شرعی «معونةالظالم» را از روحانی می‌پرسید که جوابش حرمت است.

 

ثانیاً: ‌پیش از استخاره باید عقل را به کار گرفت، اگر باز تردید و شک پابرجا ماند، لازم است با کسانی که برای مشورت صلاحیت دارند ـ نه با هر کس ـ مشورت کرد. و پیش از مشورت،‌ باید از خدا خواست تا مصلحت ما را به زبان مشاوران جاری نماید و در آخرین مرحله، می‌توان سراغ استخاره رفت.

 

شاعر گفته: «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.» باید اضافه کرد: «در کار شرّ هم حاجت هیچ استخاره نیست.» توجیه صحیح این تعبیر همان است؛ یعنی هر جا حکم شرعی روشن است، نباید استخاره کرد، نه اینکه بر کار شرّ و گناه، کلاه استخاره بگذاریم و حلالش کنیم.

 

قلمرو استخاره جایی است که بین دو مباح یا چند شیوة اجرایی انجام واجب و مستحب یا دفع شرّ ظالم و دفع گناه و مکروه مردد باشیم، مثلاً زیارت امام حسین(علیه السلام)مطلوب است؛ ولی صد شیوة اجرایی دارد، مثل سفر هوایی، زمینی، پیاده، در فلان زمان با فلان شرایط و... .

 

7.‌ بسیاری از متدینین تا اندازه‌ای ساده‌لوح،‌ تدریجاً‌به استخاره معتاد می‌شوند و به بیماری وسواس استخاره مبتلا می‌گردند که واقعاً نوعی بیماری است و نتیجه‌اش کنار نهادن عقل و ادراک و شرع و مشورت است و گاهی به زده‌شدن از دین و خدا و پیغمبر می‌انجامد.

 

8. مردم،‌ معنای درست استخاره را نمی‌دانند،‌ و تمامی عواقب و رخدادهای شومِ بعدی را به گردن دین می‌اندازند. در صورتی که اگر پاسخ «خوب» باشد؛ یعنی انجام این معامله،‌ یا ازدواج و... بهتر است، نسبت به ترک آن.

نه اینکه هیچ مشکلی پیش نمی آید فرضاً اگر آیین‌نامه و ضوابط راهنمایی و رانندگی رعایت نشود، تصادف نمی‌کند یا اگر مهارتها و وظایف زناشویی نادیده گرفته شود،‌ نزاع و طلاقی در کار نیست.

آری تا مشکلی رخ نداده مردم،‌ ساکتند؛‌ ولی به مجرّد پیشامدهای بد،‌ لب به اعتراض می‌گشایند که: چرا استخاره آنقدر خوب بود؟!

 

9. ازدواج از امور مهمّی است که مناسب است دربارة برخی جزئیاتش استخاره کرد، منتهی نه نزد هر کس؛ زیرا ازدواج از مقوله‌های مهم زندگی است که لازم است در جزء جزء آن با عقل و مشورت پیش رفت و تنها در بعضی مراحل آن می توان استخاره کرد. برخی علماء برای ازدواج، استخاره نمی گیرند زیرا مردم معنای استخاره را نمی دانند، و اگر در زندگی حادثه ناگواری رخ داد آن را به استخاره ربط می دهند.

 

10. استنباط دقیق از ظرایف قرآنی، کار هر کسی نیست،‌ از این رو بسیاری از بزرگان،‌ همچون آیت الله حائری یزدی(رحمه الله)‌، با قرآن استخاره نمی‌کردند و می‌فرمود: «یسبح الله... »چه دلالتی دارد که فلان کار خوب است یا بد؟ یا مثلاً به چه دلیل آیة مرتبط با عذاب فرعون و نمرود بد باشد؟ مگر تنبیه ظالم، کار بسیار خوبی نیست؟[22]

 

پس از پایان درس اصول نزد حضرت آیت الله صلواتی(مدظله العالی) یکی از فضلا استخاره کرد، آیة بُت‌شکنی حضرت ابراهیم(علیه السلام)‌ و درگیری با نمرودیان آمد: ]فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ کَبیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ[،[23] همگی اتفاق نظر داشتیم که بسیار بد است؛ زیرا دربارة نزاع و زد و خورد و بت‌شکنی است. پس از اینکه نزدیک ده نفر آن را بد دانستیم، یکی از دوستان، همان صفحه را به استاد ارائه کرد و پرسید. استاد فرمود: بسیار خوب است. چه کاری بهتر از بت‌شکنی و تبلیغ و مجاهدت در راه یکتاپرستی و مبارزه با شرک؟

 

 

به اندازه زنبور عسل

یکی از رجال اصفهان به مرض «حصبه» مبتلا شد. پزشکان وی را از برخی غذاها شدیداً منع کردند. در یک میهمانی و سفره‌ای رنگین به او زیاد تعارف و اصرار می‌کنند، هوس و بوی خوش غذا هم مشوق می‌شود، بالأخره استخاره می‌کنند، این آیه آمد: ]ثُمَّ کُلی  مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ...[؛[24] خطاب به زنبور عسل است که از کلّ ثمرات بخور.

 

همگی تحسین و تشویق می‌کنند که چه آیة مناسبی است! بیمار نیز شکمی از عزا در می‌آورد و همگی را عزادار می‌کند. بعداً‌ که دربارة استخاره و قرآن کریم بگو مگو و تردید مطرح می‌شود، یکی از علما توضیح می‌دهد که آن آیه، خطاب به زنبور عسل است. زنبور عسل بر گلهای زیادی می‌نشیند و بسیار اندک می‌خورد. ایشان نیز اگر چنین می‌کرد، ضرر نمی‌کرد. آیة شریفه که خطاب به بقره یا فیل نبود.

 

امّا چه پاسخهای نسنجیده و نفهمیده‌ای که سرنوشتی را تغییر می‌دهد، افرادی را بی‌کار می‌کند، طلاقها و خون دلهایی را ایجاد می‌کند! که بعضاً مسؤلیت شرعی دارد، پس چه بهتر که از باب احتیاط، تا می توانیم، از استخاره گرفتن و تعیین تکلیف، خودداری کنیم.

 


پی نوشت:
[1]. ر.ک: موسوعة الفقه الاسلامی، طبقاً لمذهب أهل البیت(علیهم السلام)، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، قم، ج11، ص 289 ـ 260؛ دانش استخاره، نکونام، نشر صبح فردا تهران، ج 1، ص 181 -129. این کتاب 5 جلد است و همین‌جا یادآور می‌شود: معرفی یا استناد به منبعی، نشانة تأیید آن، یا صحت مطالب آن نیست.

[2]. ر.ک:‌ کشف الاسرار، امام خمینی، انتشارات پیام اسلام، قم، ص 89 ـ 96.

[3]. المعجم الموضوعی لادعیة‌ المعصومین(علیهم السلام)، علی محمد بروجردی، نشر عطر عترت، قم، ج 1، ص 291 ـ 325.

[4]. ریاض السالکین، سید علی خان المدنی الشیرازی، محقق: سید محسن حسینی امینی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ج 5، ص 128، در شرح دعای 33 صحیفه سجادیّه، نقل از: صحیح بخاری، ج 8، ص 101.

[5]. همان.

[6]. همان، به نقل از مستدرک حاکم نیشابوری، ج 1، ص 518؛ و ر.ک: بحار الانوار، علامه مجلسی، اسلامیه، تهران، ج 91، ص 222.

[7]. الکافی، شیخ کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1362 ش، ج 3، ص 470؛ وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملی، مؤسسه آل البیت، لإحیاء التراث بیروت، 1409 ق، ج 8، ص 63، ب 1، از صلاة الاستخارة، ح 1.

[8]. موسوعة الفقه الاسلامی، طبقاً لمذهب أهل البیت(علیهم السلام)، ج 11، ص 260؛ وسائل الشیعة، ج 8، ص63.

[9]. ریاض السالکین، ج 5، ص 126؛ نقل از: امالی طوسی، ج 1، ص 135.

[10]. مفاتح الغیب، علامه مجلسی، تحقیق: سید مهدی رجایی، چاپ آستان قدس رضوی، مشهد، ص 41؛ به نقل از محاسن: برقی، ص 598؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ص 144؛ فتح الابواب، سید بن طاووس، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم، ص 136 و 137.

[11]. ر.ک: فتح الابواب، سید بن طاووس، دانش استخاره، نکونام، ج 1؛ المعجم الموضوعی لادعیة المعصومین، ج 3؛ وسائل الشیعة، ج 8، راهی به روشنا، محمود ارگانی بهبهانی، انتشارات نور مطاف؛ مفاتح الغیب، مجلسی.

[12]. استخاره و تفأل، ابو الفضل طریفه دار، بوستان کتاب، قم، ص 107، نقل از: بحار الانوار، ج 91، ص 278.

[13]. برگرفته از روایت. ر.ک: الکافی، شیخ کلینی، ج 3، ص 471، ح 5، وج 5، ص 256؛ فتح الابواب، باب 5، گفتنی است علی بن اسباط در عهد امام رضا(علیهم السلام)فطحی مذهب بوده؛ ولی از دعای امام جواد(علیهم السلام)در حق او احتمال می‌رود کاملاً مستبصر شده باشد. ر.ک: معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم موسوی خویی، ج 11، ص 262.

[14]. انفال / 73.

[15]. فتح الابواب، ابن طاووس، ص 141 تا 145؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 91، ص 264؛ وسائل الشیعة، شیخ حرّ‌عاملی، ج 5، ص 215.

[16]. ر.ک: مفاتح الغیب، ص 52؛ بحار الانوار، ج 91، ص 250.

[17]. وسائل الشیعه، ج 8، ص 68 ـ 69. از صلاة الاستخاره، ح 1؛ فروع کافی، ج 3، ص 471؛‌ و ر.ک:‌ استخاره و تفأل، طریقه‌دار، ص 110 ـ 113.

[18]. مفاتح الغیب، مجلسی، ص 44؛ المعجم الموضوعی لادعیة المعصومین(علیهم السلام)،‌قم، عطر عترت، ص 293، دعای 1315؛ بحار الانوار، ج 91، ص 241.

[19]. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ابو القاسم خویی، ج 21، ص 133، 134.

[20]. وسائل الشیعة، ج 8، ص 78، ب 6، از صلاة الاستخارة، ح 1؛ جواهر الکلام، ج 12، ص 169؛ الوافی، ج 9، ص 1416؛ تهذیب الأحکام، ج 3، ص 310؛ بحار الانوار، ج 91، ص 243.

[21]. ر.ک: کند و کاوی درباره استخاره و تفأل، تألیف ابو الفضل طریقه‌دار، انتشارات بوستان کتاب، قم و فتح الابواب،‌ ابن طاووس،‌ مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)،‌ قم، باب23.

[22] ر.ک: آیت الله مؤسس، علی کریمی جهرمی، دار الحکمة،‌ قم، 1372 ش، ص 55 ـ 59.

[23]. انبیاء / 58.

[24]. نحل / 69.

 

 

ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 175